شرط عاشقی..

سخت است
عاشق شدن در دنیایی که ، شرط عاشقی لمس بدن است
سخت است
عاشق شدن در دنیایی که ، شرط عاشقی لمس بدن است
احساس عشق همه ما را دچار این توهم گمراه کننده می سازد
که طرف خود را می شناسیم
جاودانگی / میلان کوندرا
وقتی دلت یه جایی گیر باشه
کل زندگیت و نخ کش می کنه
فـــکر کـــردم عـــاشق شـــدی
بعـــدها فهمیـــدم
تـــاب تـــاب دلـــم را شنیـــدی
ذوق کـــردی
فکـــر بــازی بـه ســـرت زد
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟؟
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من و تو
چه رنجی می بری
وقتی حرف داری
و کلمه نداری
حتی
حالت در واژه ها هم نگنجد
هر تنی می تونه لذت بخش باشه
ولی هر شونه ای نمی تونه آرامش بخش باشه
برای چشمهایم نماز باران بخوان
بغض کرده ، ابریست ، اما نمی بارد
انگشتت فقط جای یک حلقه دارد
حکایت عجیبی دارد، این اشک
کافیست حروفش را به هم بریزی تا بشود کاش
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمی کند
و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند
و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر …
سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، روز زن و روزمادر مبارک باد
از کدام زمانه می آیید که عطر ناب عشق همراهتان است؟؟
در روزگار ما که تعریف عشق گره خوردن “تن ها“ست نه پیوند قلبها !
می گویند عشق آنست که به او نرسی
و من می دانم چرا
زیرا در روزگار من
کسی نیست که زنانه عاشق شود
و مردانه بایستد
به دنبال کسی نباشید که شما را کامل کند
کسی را بیابید که شما را به طور کامل قبول کند
رمانتیک ترین داستان عاشقانه رومئو و ژولیت نیست، که با هم از دنیا رفتند
بلکه قصه پدر بزرگ و مادر بزرگ است که به پای هم پیر شدند.
خیلی ها با پای خودشان به اینجا آمده اند
و خیلی دیگر نیز آورده شده اند
تا واپسین روزهای زندگیشان را در تنهایی بگذرانند
و چشمانی که همچنان به راه دیدن عزیزانشان است
وقتی بوی عید می آید
ناخدا آگاه به یاد سالمندان و بیمارانی می افتم که خیلی تنها هستند
محبت کنید که دنیا محل عبور است
ما همه رهگذر و همسفریم
گنجشک می خندید به این که چرا هر روز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم
من می گریستم به اینکه
او هم محبت مرا از سادگی ام می پنداشت
عشقی که تنها با یک نگاه آغاز میشود ، با شناخت سست و سست تر میشود
ولی عشقی که با شناخت آغاز میشود با هر نگاهی عمیق و عمیق تر میشود . . .
فــــــــــــــرزندم !
حرمت دست های پینه بسته ام را نگه دار ...
روزی همین دست ها نان آور خانه ای و در دست های معشوقی بوده است ..
و این است گردش روزگار
وفاداری یك زن زمانی معلوم می شود كه مردش هیچ نداشته باشد
و
دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
«صائب تبریزی»